علی عزیزمعلی عزیزم، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
ایمان کوچولوایمان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 29 روز سن داره

سرباز کوچولوها

گالری عکس

فدات بشم که داری واسه مامان ظرف می شوری موش کوچولو این کلاه و شال رو مامان جون برات بافته ها نگاه کن نی نی شدی پستونک می خوری. البته نی نی بودی که اصلاً نخوردی. نوش جان ماه من آرایش بهت میاد ها تربچه مامان  ...
19 آذر 1391

گالری عکس

ببین دهن کوچولوت  زخم شده، چه چسب زخمی زدی روش نی نی الهی بمیرم. اینجا دهن کوچولوت خورده به دستشویی. بعد از کلی گریه لالا کردی. اینم پاهای وروجک مامانه که می گی این کفش ها واسه عروسی من و عمه فاطمه بوده. فسقلی اینجا داره کمد باباییش رو مرتب می کنه. اینجا هم علی کوچولو شده زینب خانم. بستنی خوردنت رو ببین عسلی  ...
19 آذر 1391

بدون عنوان

مادر شدم؛ نمی دانم به اندازه وسعت کلمه مادر صبور شده ام یا نه، نمی دانم. . . انگار باید صبوری را بیشتر و بیشتر مشق کنم، روزها حفظ کنم و شب ها مرور دوباره و سه باره و . . . این همه درس و مشق برایم زیاد است. می دانی علی کوچکم، به خاطر تو بیشتر می نویسم و بیشتر می خوانم. این همه نوشتن و خواندن بازهم نمی دانم  صبر را با کدام  "سین" باید نوشت. دلم می گیرد وقتی از سر کودکی خطایی می کنی و مبهوت ابروان گره خورده من می شوی و با لحن کودکانه ات عذر خواهی می کنی. دلم می گیرد وقتی یادم می رود که کودکم هنوز 1000 روز هم عمر نکرده است. دلم می گیرد وقتی چشمان معصومت با صدای بلند من تر می شوند. دلم می گیرد...
19 آذر 1391

رفتیم شمال

ماه من . چطوری نی نی ناز. پسمل مسملی با اینکه دلمون واسه بابایی تنگ می شد ولی چون بابا جون می خواست وسیله ببره شمال با هاشون رفتیم. خدا هم که خیلی نی نی ها رو دوست داره خیلی خوشحالمون کرد.به خاطر من و شما ٤ روز تهران تعطیل شد( به خاطر آلودگی هوا) و بابایی هم اومد شمال . فرداش هم عمو مسعود که خیلی خیلی دوست داره اومد پیشمون. تا جمعه شمال بودیم و عصر جمعه برگشتیم خونه. خوش گذشت ولی گل پسری یه کم مریض شد و تو ماشین همش بالا آورد. دیروز رفتیم پیش خانم دکترت ، البته خودت خواستی که ببرمت. خدا رو شکر گلوت چرک نکرده بود ولی باید یه چند روزی دارو بخوری. قند عسلم بابا جون و مامان جون شمال ماندند. فکر کنم تو هفته دیگه برگردند. ان شااله ...
19 آذر 1391

چه رویایی...

  چه رویایی... چه زیباست که تو تنها نیاز من باشی و چه عاشقانه است که تو تنها آرزویم باشی و چه رؤیایی است این لحظه های ناب عاشقی و من این همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم! ...
13 آذر 1391

لباس پوشیدن گل پسر

  سلام جوجو کوچولوی آتیش پاره . چطوری نفس مامان. قند عسلی امروز حسابی به خدمت مامانی رسیدی و حسابی آتیش سوزوندی . یه لباس که می خواستی تنت کنی تقریباً یک ساعت طول کشید تا من به این موفقیت بزرگ دست پیدا کنم. تقریباً می شه گفت لباس پوشاندن شما از حل صد تا تمرین ریاضی برام سخت تر شده. نمی دونم چرا هر وقت می خواهی بلوز بپوشی فکر می کنی توش گیر می کنی، باورت می شه الان دارم فکر می کنم صبح چطوری این لباس ماستی رو که باهاش لالا کردی از تنت در بیارم . انقدر وروجکی که وقتی می خوام لباس تنت کنم می گی مامان دو نییه تنم کن، منظور وروجکتم اینه که اون لباس قبلی رو از تنم در نیار و لباس تمیز رو روی لباسی که تنمه، تنم کن.   ماه ...
13 آذر 1391

پیشرفت های گل مامان

سلام پسر مامانی. چطوری عزیز دلم. نفس مامان ماشاله داری روز به روز بزرگتر و آقاتر می شی و من هر روز بیشتر از روز قبل عاشقت می شم. کوچولوی نازنازی بعضی وقت ها یه حرف هایی می زنی که واقعاً می مونم از کجا یاد گرفتی . مامانی دیروز بهم گفتی مامان میشه یه خواهر و یه برادر دو نییه برام بیاری . آخه هر چی که دوتایی است رو می گی دو نییه یا دو خاکه . نمی دونم چرا، شاید چون همیشه شیر و آب میوه رو با دو تا نی می خوری؟؟؟ عروسکم این چند وقته چند تا پیشرفت خوب داشتی؛ اول اینکه تا امام چهارم اسم ائمه رو یاد گرفتی. سوره توحید رو حدوداً می خونی. خوندن یه چهار، پنج تا کلمه رو با بن بن بن یاد گرفتی. همه اشیا رو تا پنج&nbs...
7 آذر 1391

نتونستم ببرمت عزاداری

  سلام فرشته مهربون مامان. چطوری عزیزترینم؟ نی نی گلی اول از همه اینکه یه معذرت خواهی بزرگ به شما بدهکار شدم. راستش امروز مراسم شیرخوارگان حسینی بود و مثل هر سال کلی ذوق داشتم که ببرمت اما دیشب نمی دونم چرا حسابی حالم بد شد و رفتم دکتر . آقای دکتر گفت یه ویروس جدیده که بدن درد و حالت تهوع شدید میاره، پسملی کلی سرم و آمپول نوش جان کردم و تا همین الان هم حالت تهوع مامانی خوب نشده. متأسفم گل پسری که نتونستم ببرمت. اما از همین جا کلی برات دعا کردم . دعا کردم که همیشه سالم و صالح باشی و امام حسین و حضرت ابوالفضل نگهدارت باشن گل پسر . ماه من، هم واسه شما دعا کردم هم واسه همه نی نی ها. مخصوصاً نی نی هایی که مریضن. خدا خود...
3 آذر 1391
1